مطالب پیشنهادی از سراسر وب

» جز فرناز کسی نخونه بخصوص بعضی از فضول ها

اولا قبل همه چی غلط کردی به رها گفتی چشم رمز میدم نه رها ن اون شیوا دختر نیستن.اگه دختر بودن تو اون قسمت نظر ها ادرس وبلاگشونو میدادن.

سعی نکن بگی لینکن چون نمیدونم اونان یا ن درضمن تو غلط کردی صفحه ی چت رو درست میکنی تو وبلاگت ک هر کره خری بیاد توش ان بخوره.اعصابم خورده خیلی خورده از دست تو از دست کارات از دست زندگیم.

غذیه از اون روز شروع شد ک تو ب ارزو گفتی بزن خونه اونم زد یادته بعد قطع شد؟مامانم بود گریش گرفته بود نتونسته بود بحرفه قطع کرده بود.وقتی اومدیم خونه مامانم پکر بود بابام گفت النگو هاتو بده بریم بفروشیم تا پول دکتره رو بریزیم کم داریم اونم گفت ک من ن میخوام عمل بشه نه النگو میدم.بابام گفت یعنی چی باز شروع کردی و از این حرفا ی حرف از اون دو حرف از مادرم ک بابام گفت خوب باشه عمل نکنه فردا چیزیش بشه من تورو مقصر میدونم مامانم گفت اگه چیزی شد زیر عمل من کیو مقصر بدونم بابام هم حرفی نداشت ج بده رفت بیرون.

شب نیومد ک ب خیالش دل مادرمو مثل قبل باز ب دست بیاره و راضیش کنه ک مامانم باز کوتاه نیومد.بعد بابام اومد قرار شد عصر بره بگه به دکتره ک مامانش راضی ب عمل نیست و کنسل کنه ک نرفته هنوز خواستم بره کنسل بشه بعد بگم.ولی هنوز بابام نرفته.اگه طبق قرار عمل بشم بیست و هشتم ساعت شیش عصر میرم تو اتاق عمل.چون پول نریختن نوبتو دیر انداختن اما الان فکر کنم پول حاظره و نوبت دادن.فقط مامان مونده.

این خبر خوب برا تو بود ولی بد برا من...

چون فرنازم خسته شدم بخدا بریدم ن از تو ن از خودم از زندگی دیگه شوقی برا زندگی ندارم دیگه امیدی دلخوشی ندارم باز قد دنیا دوستت دارم اما الان دلم مرده اینقدر ب رفتن فکر کردم از همه چی دل کندم جز عشق تو برا همین دل ندارم.فرناز توباید دوباره زندش کنی.امروز خیلی خوشحال شدم ک باز دعوامون شد منم سنگ تموم گذاشتم چون ک میدونستم دلت تنگ شده بود برا دعواهام.خخخخخخ اول مطلبم هم کردم اما بخدا اولی راست بود ببینم چرا رمزو میدی به بقیه ها؟؟؟؟فرناز مگه من شوهرت نیستم؟مگه من اقات نیستم؟پس چرا باید همه از اتفاقات بینمون اگاه باشن ها؟؟؟فرناز اینجوری ازت سرد میشم الان تو شهر شما همه دخترایی ک یک بار تورو دیدن میدونن عاشق منی منو میشناسن و ادرس دقیق دم در خونه رو میدونن.بخدا کسی نیست ک شمو نداشته باشه.فرناز اینجوری درست نیست ها.درسته تو ب من اعتماد داری ولی من راحت نیستم بخدا ی مدته مزاحم دارم یهو دیدی شیطون اومد و تنها موندی هااااااااا!!!!!هههههههه شوخی کردم زندگیم من هیچ وقت ی تار موتو ب کل دنیا نمیدم.

الانم نری بیرون جار بزنی ای بابا مامان زانیار دعواشون شد و نری تاریخ عملو بگی همه جمع بشن جلو در بیمارستان ههههه

حالا نوبت زهرا سیاست:::

اون روز ک مصتفی در مورد تو چرت گفت و بعد گفت ک فرناز برو کستو بده وقتی فهمیدم مصتفی هستش باور کردم ک تو بیخود از پردت نمیترسیدی تو حتما ی اشتباهی کردی ولی نمیدونستی پردت کلفته برا همین میترسیدی و میگفتی فرشته اینجوریم کرده.

خیلی ناراحت شدم خیلی.ارزوم بود بمیرم  خداخدا کردم زود نوبت عمل بشه.اون روز وقتی مادرم اینجوری میکرد و راضی نمیشد منم با مشت کوبیدم در اتاقم ک ترک برداشت دست منم مو برداشت.رفتم بیرون تا شب شب اومد خونه با کسی حرف نزدم برا همین مامانم وقتی دید من خودم راضی هستم الان چیزی نمیگه ن رضایت داده ن میگه ن.

بعد اون روز رفتم تو لاین هردختری بود کیرخورش کردم به همه گفتم ک ی کیلو گوشت ک ماهیچست بهتون بدن چیکار میکنی یکی میگفت میخورم یکی میگفت میکنم تو خودت یکی ج نمیداد خلاصه اینجوری شد.تو این بین اتفاقی زهرا سیاه تو گروهی بود ک من اینو بهشون گفتم اخه اگه تو گروه بیارنت همه اونایی ک تو گروهن دوست تو میشن.خلاصه ی مدت گذشت فکر کنم فردا شب بود ک زنگ زد و همون اول گفت بیا باهام دوست شو دوستت دارم.منم گفتم اسمت گفت زهرا منم فهمیدم کسی یادش داده چون از کجا میدونست من پسرم.بعد مشخصاتو دادم ب اسم فرزاد اون گفت من همدانیم منم گفتم تویسرکانیم گفت دانشجوم گفتم پس شماره رمزتو بده وارد پروفایلت بشم نداد و گفت ببخشید دروغ گفتم.خلاصه هرچی گفت مچشو گرفتم.کم کم باهاش مهربون شدم عکس داد برات فرستادم شمارشو دادم گفتم ببینم میگه از طرف کیم!!!ک داشت میگفت چند روز بعد اشناییمون تو لاین اسم یکی از دخرت عوض شد یکی از خط هاشو زهرااااا اون یکی ها رو زهرا دروغگو1 و 2 ذخیره کردم اونی ک ب من اس میداد زهرا بود ک گفته بود سادست.یهو لاینم اسم یکی از دخترا رو کرد زهرااا منم رفتم ی اس دادم گفتم توف ب روت و خلاصه کلی فشش دادم گفتم چرا دروغ گفتی فقط گفت ک تازه نصب کردم غلط کردم و از این جور چیز ها.این در حالی بود ک همون دختر منو از گروهی ک خودش بود حذف کرد.اما یکی از بچه ها منو تو گروهی دعوت کرد ک دیدم هم مصتفی هست هم اون ک منو بعد چند ساعت حذف کردن.

رفتم بهش گفتم فکر نکن خرم ن چون منو حذف کردی تا رابطه هاتو نفهمم باز خلاصه کوتاه اومدم ک خودش بگه اگه هم نمیگه همینجوری باز مچشو بگیرم ک ی شب گفتم من جوابتو نمیدم دیگه گفت چرا گفتم تا نگی کی شمارمو بهت داده الانم ک تو هم فرناز هم هانیه رو میشناسی بگو کی بهت داده گفت قسم خوردم و از این انها خورد منم گفتم بای فردا خواستی بگو گفت باشه میگم شب خوش.صبح دکتر بودم خاموش بودم ساعت دوازده بود روشن کردم از طرف تو اون اس اومد  اس داد نامرد منم تعجب کردم لطفا دادم زنگ نزد زدم برنداشت زدم برداشت گفتم چیشده گفت ک از خانمت بپرس تو ک گفتی اون رفته و اینا منم ارومش کردم گفتم تو ک توقع نداری ی سال زندگی اونو بفروشم ب یه هفته یکی دیگه قبول کرد منم گفتم خوب بگو کی شمارمو داده گفت از گوشی هانیه برداشتم ولی داشت دروغ میگفت.اون رفت به فاطمه زهرا دیگه گفت من از اول نمیخواستم مزاحم اون باشم تو بهم دروغ گفتی منم گفتم ک مصتفی بوده و تو منو حذف کردی و اینا برا اینا بود با دروغ جتو دادم و الا من ج ناشناس نمیدم شمارشو میدم خانمم ک مال تورو دادم و شمارتم دادم بهش.گفتم من بهت گفتم دروغ نمیگم ب عزیزانم اون همه کسم بود عزیزم بود پس دروغ نگفتم اونم گفت خوب باشه مزاحم نمیشم از طرف من بگو ببخشن من نمیخواستم اینجور بشه گفت از طرف کسی نیستم و من مصتفی فقط یکی ک اونم فامیلیش فتحی هست میشناسم.

رفت خیلی خانوم رفت مثل ی ادم حرف میزد.ارزو چی؟حالا خودت بگو ارزو ادمه تره یا اون؟برا همین بهش گفتم هرکی بهت زنگ زد یا تهدیدت کردن بهم بگو گفت ن ممنون.ولی ب فاطمه زهرا فرناز چ تو چ دوستات برید سراغش و بفهمم ک رفتید یا زنگ زدید فرناز اسمتو نمیارم دیگه چون تو نبودی خدات بود اون موقعی ک فهمید من دروغ گفتم رفت تا الانم ب مرگ سروین اس نداده نزده تو لاینم نمیاد.به قران قسم.

من میگم از طرف هانیست پس سعی نکن باهاش بگردی بفهم هانیه قسم خورد ک ی روز بهم ثابت کنه ک تو دادی اینو تا ابد فراموش نمیکنم.ولی الان میخواد منو از چشمت بندازه تا تورو بدبخت کنه میخواد کاری کنه ک من خیانت کنم بهت برا همین اونو فرستاد.ولی اون نمیدونه من مثل فرناز نیستم و همه چی رو به فرنازم میگم.میگم چون فکر میکنم شاید بعضی جاها اشتباه کنم بذار فرناز جلومو بگیره.خوب من برم دیگه همینا بود حرفام.هواست باشه گوشیو وقتی بیار ک خیالت راحت باشه.فدات شم حنانه هم هی اس میده رفته رو مخم فرناز ب مولا قسم من خوشم نمیاد کسی جز تو اس بده.حالا کاریش نداشته باش لازممون میشه فقط بگو اس نده بهش.اونم جوری ک ناراحت نشه ولی تو ادم باش تو باهاشون نرو سر قرار بفهم فردا حرفی پشتت در میارن مثلا من خودم ایوب همون کوتوله ک گفتم دختر میاره خونه اون به تک تک دخترا میگه ک دوستتون رو برا زانیار جور کنید از این ب بعد تنها نیایم ب مولا ی روز یکی از دخترا گفت ک اقا زانیار اون دختره دوستم خوبه گفتم برا چی؟گفت برا این ک شما هم اشنا بشید منم تعجب کردم تو یادم اومد ک حسین و مصتفی و اینا خواستن جورت کنن برا دوستاشون ولی فرناز پسره اگه ادم نباشه باید خود دختره عاقل باشه باید دختره بفهمه ک سر قرار نره.توهم فرناز نرو فردا باز ی حرفی پیش میاد.فرناز بخدا بیشتر از سروین و مامان و بابام میخوامت عاشقتم همشون نظرت بشن.تورو خدا خیانت نکنی بهم دوستت دارم.عاشقتم تا اید

دوستت دارم بوس رو لبات رمز وبم ب کسی ندی بای

فرم ارسال نظر


مطالب پیشنهادی از سراسر وب


  ساخت وبلاگ   |   روانشناس ایرانی در لندن   |   دستگاه آب قلیایی دکتر مومنی  


آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین مطالب مجله


رپورتاژ آگهی ثبت کن و دیده شو !! رپورتاژ آگهی ثبت کن و دیده شو !! مشاهده